توسعه را میتوان فراهم شدن زمینههای لازم برای بروز و ظهور ظرفیتها و قابلیتهای عناصر مختلف اجتماع و میدان یافتن آنها برای دستیابی به پیشرفت و افزایش تواناییهای کمی و کیفی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بطن جامعه تعریف کرد.
به گزارش پایگاهخبریجاجرم، در میان مباحث متعددی که در چند دهه اخیر در حوزه علوم اجتماعی مطرح شدهاند، بحث توسعه از گستردگی و اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به طور کلی تمایل به رشد، ترقی و پیشرفت، از گذشتههای بسیار دور در جوامع گوناگون مطرح بوده و همواره یکی از مسائل مهم در عرصه عملی و نظری به شمار میآمده است.
انسانها همواره در صدد ایجاد تغییر و بهبود شرایط زندگی و تأمین بیشتر رفاه و آسایش خود بودهاند؛ اما با وجود این، بعد از جنگ جهانی دوم بود که مفهوم توسعه با معنای خاص و ابعادی تازه، وارد عرصه سیاستها و مطالعات ملی و بینالمللی شد این مسئله به طور کلی به احتیاج کشورهای آسیبدیده به بازسازی و آگاهی جوامع توسعه نیافته از وضعیت خود باز میگردد.
در واقع در هر عصری مفهومی از توسعه مسلط بوده و توسعه یا توسعه نیافتگی جوامع بر آن اساس سنجش میشده است.
ظرفیت مفهومی توسعه و تجارب متفاوتی که در کشورهای مختلف در فرایند تبیین و اجرای سیاستهای توسعه به وجود آمده، موجب شده است که فرایند توسعه همواره گشوده باقی بماند و نتوان این حوزه را تثبیت یافته و به قطعیت رسیده دانست بر این اساس تاکنون موضعگیریها، نظریهها و رویکردهای متفاوتی نسبت به مقوله توسعه ابراز شده است.
مایکل تودارو، توسعه را جریانی چند بعدی میداند که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است.
دادلی سیرز توسعه را جریانی چند بُعدی میداند که تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اقتصادی-اجتماعی را به همراه دارد. به اعتقاد وی، توسعه علاوه بر بهبود میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساختهای نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین ایستارها و عقاید مردم است.
آمارتیا سن، توسعه را به عنوان یک فرایند بسط و گسترش آزادیهای واقعی مردم تلقی میکند که خود آن آزاديها به تعیین کنندههای دیگری همچون ترتیبات اجتماعی و اقتصادی، حقوق مدنی و سیاسی، صنعتی شدن، پیشرفت تکنولوژیک و نوسازی اجتماعی بستگی دارد.
وی جنبهمحوری داشتن آزادی در فرایند توسعه را به دلایل ارزشگذارانه و کارآمدی میداند و عاملیت آزاد افراد و تواناسازی و تحقق قابلیتهای افراد و آزادی سیاسی و کیفیت زندگی را در این راستا بسیار مهم ارزیابی میکند.
روی هم رفته توسعه را میتوان فراهم شدن زمینههای لازم برای بروز و ظهور ظرفیتها و قابلیتهای عناصر مختلف اجتماع و میدان یافتن آنها برای دستیابی به پیشرفت و افزایش تواناییهای کمی و کیفی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بطن جامعه تعریف کرد.
توسعه دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این ابعاد با یکدیگر در ارتباط بوده و بر هم تأثیر میگذارند.
توسعه سیاسی به معنای فرایند رو به افزایشِ ظرفیت نهادهای سیاسی حکومتی و غیر حکومتی در پاسخ به تقاضاهای جامعه در زمینه مشارکت در فرایندهای سیاسی است.
توسعه اقتصادی فرایندی است که در طی آن، شالودههای اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون میشود، به طوری که حاصل چنین تحولی در درجه یک اول کاهش نابرابریها اقتصادی و تغییراتی در زمینههای تولیدی، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود.
توسعه اجتماعی ناظر بر بالا بردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینههای فقرزدایی، تغذیه، بهداشت، مسکن، اشتغال، آموزش و چگونگی گذران اوقات فراغت است و توسعه فرهنگی نیز به تغییراتی که در حوزههای ادراکی، شناختی و ارزشی و گرایش انسانها پدید میآید گفته میشود.
انتهای خبر/م